خاطرات شروع دنیات

اتفاقای شیرینه ۷ماهگیت

1398/11/23 1:08
نویسنده : لیلی کیا
180 بازدید
اشتراک گذاری
هانا جونم این روزا انقد اتفاقا سریع و پشت هم میفته که یادم میره از قشنگیاشون واست بنویسم

مثلا اینکه اولین کلمه ای که گفتی و زود یادت رفت به به بود شکموعه مامان😂😂😂

بعدشم گفتی بابا که این کلمرو هنوز یادته😐😑تو چشام نگاه کردی گفتی بابا قبل از اینکه بگی مامان😑خوبه که میگی بابا ولی یادت باشه اول گفتی بابا😑😑😑

جدیدن مَ مَ هم میگی که نمیدونم منظورت مامانه یا شیر میخای

وقتی رو شکمی کلی تلاش میکنی که بکشی خودتو جلو بعد چند دقیقه چند سانتی به جلو حرکت میکنی اما بعد خیلی سریعتر عقبکی میری😂😁

غذا خوردنو خیلی دوسداری چیزای شیرینو بیشتر مثلا فرنی،حریره بادوم،بیسکوییت مادرو سریلاکو دوسداری موزو بیشتر از سیب دوسداری ولی زیاد به سوپ علاقه نشون نمیدی باید بفهمم چیه سوپو دوسنداری🤔

دندون دومتم داره درمیاد این روزا هرچی از فاصله ۱۰سانتیه دهنت رد شه شکارش میکنیو میخای گازش بگیری که خارش لثت کم شه الهی قوربونت برم مامان

الانم که ۱شبه نمیتونیم بخابونمت انگار خوابت نمیاد بین من و بابا داری غلت میخوری از این سر به اون سر😁😃

هانای مامان خیلی دوستدارم مراقبم باش😍

همش میری زیر مبلا بعد ک نگات میکنم بهم نگاه نمیکنیو میخندی همش دوسداری رو شکم بخابی😁😍😘



پسندها (4)

نظرات (2)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
23 بهمن 98 2:40
ماشاءالله خوشگل خانوم..خداحفظش کنه❤😍
لیلی کیا
پاسخ
ممنون عزیزم❤️
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
23 بهمن 98 12:28
خدا حفظش کنه براتون
لیلی کیا
پاسخ
زنده باشی عزیزم💙