خاطرات شروع دنیات

مامان هنرمندت😁😆

سلام عشقه دلم سلام هانای مهربونم گفته بودم برم خونه عکس چیزایی که واست درست کردمو اینجا میزارم که یادگاری بمونه یکم دیر شد واسه اینکه مامان بزرگ عزیزم فوت شد پیر شده بودو ضعیف از بینمون رفت خیلی مهربون بود ولی خب از دستش دادیم🙁 امروز با خاله فاطی و مامان جون و دختر خالم فاطمه اتاقتو چیدیم یکم از ریزه کاریا موند ولی خیلی خوشگل شد مبارکت باشه مهربونم به قول مامان جون ایشاله جهازتو بچینم😁البته اگه دلم بیاد شوهرت بدم😄 خب اینم از عکسا امیدوارم تو هم بپسندی😚❤ ...
26 خرداد 1398

هشت پای مامان😀

سلام دختر خوشگلم مامانی الان که دارم واست مینویسم داری تو دلم سکسکه میکنی😁هانای نازنینم انقد شیطونیو تو دلم همش موج میزنی بعضی وقتا فک میکنم هشت تا پا داری😃 آخه مامان یکم به دل کوچیک مامان لیلات رحم کن😀به بابا مهرداد میگم هانا به دنیا بیاد از در و دیوار میره بالا از بس ک آروم و قرار نداری😍 چند وقت پیش آز قند دادم قندم یکم بالا بود دکتر بهم قرص داد ک دو هفته استفاده کنم و باز آز بدم ک اگه قرص جواب نداد انسولین بزنم خیلی نگران خودمو خودت بودم دیروز جواب آز دومو گرفتم خداروشکر خیلی خوب بود دُز قرصمم خیلی کمه شبی یه نصفه از قرصو میخورم میدونم که تو واسه مامان دعا کردی سر قولت بودیو هوای مامانو داشتی😚 هانای مهربونم کلی واسه اتاقت تابلو و عروس...
26 ارديبهشت 1398

مسافرت ۹۸

سلام عزیز دل مامان امروز ۱۰ام فروردین ۹۸ با بابا و خاله فاطی و عمو مهدی و ماکان اومدیم مسافرت شمال این اولین مسافرتی هست که تو هم همراهمونی😘 الهی قوربونت برم تمام طول مسیرو از تهران تا شمال نگرانت بودم ک اتفاقی واست نیفته باباهم خیلی حواسش بود که آروم برونه هوا نسبت به سالهای پیش سردتره ولی خیلی خوب بود این دو روزی که اینجا بودیم ایشاله سالای بعدی تو توو بغله من و بابا مهردادی بازم میایم مسافرت عشقه دلم ورجه وورجه هات بیشتر شده کوچولوی من خاله فاطی یه عروسک خوشگل واست خریده ک یادگاری داشته باشیش از اولین مسافرتی ک باهم بودیم😋 مامانی مواظب خودت باش مواظب مامان لیلاهم باش  خیلی دوسدارم روی ماهتو هر چه زودتر ببینم خیلی دوستدارم 😍...
10 فروردين 1398

ما باهم بارداریم😊

سلام هانای عزیزم امروز که این خاطررو واست مینویسم توو ماه ششمِ بارداریمم من و تو ۲۲ هفتست که باهمیم ۲۲ هفتست ک باهم نفس میکشیم تازگیا سِکسِکه هم میکنی خیلی خنده داره که یکی تو دلمه که حتی سکسکه هم میکنه😂😚 حالا یه چیز جالبو میخام واست تعریف کنم چند روزی هست که یه یاکریم توو تراسِ خونه لونه ساخته تخمم گزاشته و چند روزه رو تخماش نشسته واسه همینه که گفتم ما باهم بارداریم 😄 خیلی حس خوبی دارم از اینکه اینجا لونه ساخته اول روی دبه ترشی لونه ساخته بود!فک کن تا پر گرفتن جوجه هاش نمیتونستم ترشی بخورم😀ولی خداروشکر جاشو عوض کردو رفت زیر پکیج😋عکسشو واست میزارم نتونستم زیاد نزدیکش شم ترسیدم بترسه و بره دعا کن هانای من زودتر این هفته های باقی مونده ب...
21 اسفند 1397

غربالگری دوم❤

عزیز دله من غربالگری دومم انجام دادم خداروشکر دکتر گفت که صحیح و سالمی یه دختر خوشگل و ناز خیلی هم شیطون همش در حال جنب و جوشی حرکاتتو احساس میکنم خیلی حس عجیب و دل نشینیه😚سرگیجه ها و ضعف و حالت تهوعهای ماه های اول تموم شد حالا بزرگ شدنتو احساس میکنم این که تو دلمی رو با تمام سختیاش دوسدارم از یه طرفم خیلی منتظر به دنیا اومدنتم دستاتو بگیرمو بخابم نمیدونی چقد قشنگه که تو بدنم ۲تا قلب داره میزنه اینکه داری تو وجودم شکل میگیری انقد عجیبه که اصلا نمیشه توصیفش کرد هانای خوشگلم عشقه دلم من مراقبتم تو هم مراقبم باش خیلی دوستت دارم ❤😚😍...
26 بهمن 1397

غربالگری اول👪

سلام عشقه دلم چند روز پیش که میشه ۱۹دی با بابا رفتیم سونو و آزمایش دادم واسه اینکه هم فندق خوشگلمونو ببینیم هم خیالمون از سلامتت راحت شه ولی نمیدونی وقتی دیدیم دستاتو پاهاتو تکون میدی چه لذتی داشت بابا که اشک تو چشاش جمع شد خیلی ذوق کرد میگفت وای چشمم داره😂 یه جاهایی هم شستتو میخوردی انقد ورجه وورجه کردی قند تو دلمون آب شد دکتر گفت سالمه سالمی شیطون و خوشگل تازشم دکتر گفت احتمالا دختری😍😍یه دختر نازو کوچولو میدونی که دختر و پسر بودنت فرقی واسمون نداشت همین که میدونم سالمی خیلی خداروشکر کردیم شاید بخایم اسمتو بزاریم هانا😋 یه چیز دیگه ک یادم رفت واست بنویسم به دنیا اومدن ماکانه پسر خاله خوشگلت خاله فاطی خیلی اذیت شد ولی خداروشکر گذشتو ...
21 دی 1397

عشقه دلم امروز رفتم سونوگرافی که ببینم قلب خوشگلت تشکیل شده یا نه الهی قوربونت برم صدای قلبتو شنیدم شکل ماهتو دیدم خیلی احساساتی شدمو ذوق کردم کوچولوی مامان تازشم تاریخ احتمالیه به دنیا اومدنتو ۲۵تیر زده دقیقا سالگرد عقد من و بابا😋 خیلی دوستداااااارم منتظرتم😍😘 ...
7 آذر 1397

اولین حضورت

عشقه مامان یادم رفته بود این عکسو بزارم ک ببینی اولین قدمت تو زندگیمو با دیدن این تصویر دیدم بابا هم باهات عکس انداخت حتی😂 ...
20 آبان 1397

مامانت شدم😢😍

عزیز دلم نازنین مامان حالا واقعا دیگه مامانت شدم کل دیشبو تا صبح بیدار بودم انقد بهت فکر کردم ساعت ۶ صبح دوباره تست کردم بازم یه خط خیلی کمرنگ افتاد ساعت ۱۰صبح رفتم آزمایشگاه آزمایش دادمو فهمیدم که همه چی واقعیه خواب نبودمو تو توو وجود من شکل گرفتی حال عجیب غریبی دارم ی جورایی بهم یه شوک وارد شده انگار اگه بدونی بابا چقد ذوق کرد سریع زنگ زد به مامان بزرگو عمه توران گفت😐 عشق دلمی دوستدارم 😚
14 آبان 1397

باورم نمیشه!

الهی من دورت بگردم عشقه دلم اصلا باورم نمیشه همش میگم نکنه بخابم پاشم ببینم همش یه خواب بوده ۲روزه ی حالتای متفاوتی رو احساس میکردم تقریبا ۴ هفته از اقدامم میگذره یه حسی امروز بهم میگفت تو توو دلمی از بابا خواستم اومدنی بی بی چک بخره بابا ک اومد ازم خواست چک کنم منم رفتم چک کردم اما بی بی منفی بودو فقط یه خط افتاد بازم امیدمو از دست ندادم چون هنوز فرصت داشتم بی بی رو گذاشتم رو میزو شروع کردیم ب خوردن شام بابا خیلی زودتر از من شامشو خورد رفت بی بی رو نگاه کرد گفت لیلا یه خط دیگه افتاده گفتم علکی نگو دیگه بزار شاممو بخورم گفت ب خدا بیا ببین یه خط کمرنگ افتاده😢 دوایدم اومدم دیدم آره یه خط خیلی کمرنگ افتاده دیونه شدم اصلا هول شده بودم بابا...
14 آبان 1397