خاطرات شروع دنیات

تولد آوا

۳باره عمه شدم ۹۷/۷/۷ به رها و طاهای عزیزم آوا کوچولو هم اضافه شد انقد این فرشته کوچولو هست که اصلا نتونستم بغلش کنم فقط ۲کیلو ۴۰۰گرمه خدا واسه منو خانوادم نگهش داره عشقه عمه دوستت دارم ...
22 مهر 1397

حال این روزام

سلام عزیزترینم❤ دلم میخاست بودی و باهات حرف می زدم رفتم دکتر تا آزمایشایی که لازم بودو انجام بدم خانمایه بارداریو دیدم که تو شرایط سختی بودن اما دیدن این سختیا ذره ای منو از تصمیمی که گرفتم منصرف نکرد هنوز جواب آزمایشارو به دکتر نشون ندادم که بدونم بدنم آمادگی پذیرفتن تورو داره یا نه میخام واست بنویسم از زندگی خودم کنار بابا مهرداد راضیم هر چند اوایل مشکلاتی داشتین که ۲سال درگیرش بودم ولی خدارو شکر حلش کردیم فقط با صحبت کردن،صحبتهایی که اگه خیلی قبلتر انجام میشد ۲سال درگیرش نمیشدیم یادت باشه عشقه دلم بزرگترین مشکلای زندگیتو با صحبت کردنو حرف زدن راجبش حل کن نه با جنجالو دعوا و تنش! الان همه چی حل شده همه چی آرومه یادت باشه همیشه به ف...
14 مهر 1397

قبل از تو

امروز ۳ام مهر تصمیم گرفتم قبل از اومدنت خاطراتتو بنویسم شاید بعدها که خودت بودی نوشتن خاطراتتو ادامه بدی من و بابا تصمیم گرفتیم که تورو داشته باشیم خیلی وقته بهت فک میکنم به همه ی نیازات همه خواسته هات همه توقعات از من از دنیا به این فک میکنم که میتونم مادر خوبی باشم!؟به این فک میکنم که بعد از به دنیا اومدنت چه اتفاقایی قرار بیفته!؟اینکه تو هر سنی و هر شرایطی چه نیازایی ممکنه واست پیش بیاد و اینکه من میتونم بهت کمک کنم ک مشکلاتو حل کنی؟اصلا میتونم دوست خوبی واست باشم یا نه!!! به این چیزا ک فک میکنم دلم شور میزنه همش به خودم میگم نکنه این همه علاقه و دوسداشتنم نسبت به تو بهت آسیب بزنه نکنه تاثیر عکس داشته باشه نکنه از داشتن مامانی مثل ...
3 مهر 1397