خاطرات شروع دنیات

چهار دست و پا🤗

1399/2/6 12:55
نویسنده : لیلی کیا
178 بازدید
اشتراک گذاری
هانا جونم عشقه دلم داری بزرگ میشیا انقد مشغولت میشم که کمتر فرصت میکنم واست بنویسم

یه اتفاق خوب افتاده که خیلی منتظر دیدنش بودم😍

از ۳ اردیبهشت یاد گرفتی که ۴دست و پا راه بری ی وقتایی خسته میشیو باز سینه خیز میری😁

جوجه ی مامان از دیشب تب کردی فک میکنم به خاطر دندونته منم ۲روزه اصلا نخابیدم امروزم بردمت دکتر،درمانگاه نزدیک خونست واسه همین فرصتی پیش اومد تا واسه اولین بار باهم قدم بزنیم همش تقصیر کروناست که نمیتونیم بریم بیرون هوا خوری🙁 به همه چی با تعجب نگاه میکردی درختا ماشینا آدما و ...

وای هانا یه خاطره بامزه واست تعریف کنم😂😂😋😂

دیشب ک دیدم تب داری یهو مسترب شدم آخه تا حالا مریض نشده بودی کنار بابا دراز کشیده بودی منم رفتم پستونکتو شستم اومدم اصلا نمیدونم چرا حواسم نبود به جای اینکه پستونکو تو دهن تو بزارم گذاشتم دهن بابا😂😂😂باباهم متعجب منو نگاه میکردو لباشو سفت کرده بود ک پستونک نره تو دهنش😂😂😂تا آخر شب هی یادمون میومدو میخندیدیم😂😂😂

هنوزم مامان نمیگی 😒 ولی یه کلمه جدید یاد گرفتی هی میکی باجی یعنی بازی

خلاصه اینکه مامان دیونته خوشگل من



اینم از صخره نوردیت 😁تو و ماکان پسر خاله خفنت 😁😍
پسندها (2)

نظرات (2)


6 اردیبهشت 99 14:24
لیلی خانوم خدا جیگر گوشه تون را براتون خوب و سلامت حفظ کند
لیلی کیا
پاسخ
خیلی ممنون عزیزم 😘همچنین خدا عزیزانتونو واسه شما حفظ کنه
سنا
6 خرداد 99 15:51
خدای من! چقدر ماهه این دختر کوچولو😍الهی خدا براتون نگهش داره و زندگیتون پر از عشق و شادی باشه
لیلی کیا
پاسخ
خیلی ممنون لطف داری عزیزم😍