خاطرات شروع دنیات

بالاخره نشستی😍

1398/12/12 1:24
نویسنده : لیلی کیا
167 بازدید
اشتراک گذاری
عزیز دلم هانای خوشگلم دیدی بالاخره نشستی قوربون نشستنت برم ۹اسفند اولین بار بود ک بدون کمک من تونستی بشینی عشقه دلم وقتی میخای بیفتی با دستات خودتو کنترل میکنی  که نیفتی

هانا جونم چشم چپتو چند وقته میخارونی قرمز شده کوچیکترم شده ولی نمیتونم ببرمت دکتر یه ویروسی اومده که خیلی سریع منتقل میشه محیط بیمارستانا هم آلودست نمیتونم ببرمت دکتر ولی اگه ادامه دار بودو ببینم داری اذیت میشی میبرمت دکتر نگران نباش جونم

امسال برنامه چیدیم بریم مسافرت ولی با این اوضاع امسال باید خونه بمونیم حتی عید دیدنی هم نمیشه رفت ولی ایشاله یکم دیگه داروشو میسازنو همه چی درست میشه بازم باهم میریم گردش

ببین چقد ناز میشینی😍😘





آخه با عروسکت رفتی اونجا چیکار





یه عکس خوشگل از خودمم واست بزارم بابا کلی واسم گل خریده بود

میدونی ک مامان عاشق گله

چون کادو روز عشق بود منم تقدیمش میکنم به تو از طرف بابا







پسندها (6)

نظرات (4)


12 اسفند 98 12:35
هانا خانوم چه نازن😘😘افرین دخترگل که تونستی بشینی خانوم طلا😘😘
مامان هانا روز مادروزن بر شما مبارک😘چه گل خوشگل و مامانِ هانای خوشگلتری😘از چشم حسود دور باشید😘😚
لیلی کیا
پاسخ
خیلی ممنونم عزیزم بابت این همه لطفت😍😘
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
13 اسفند 98 10:08
آخی آفرین بهت هانا کوچولوی دوست داشتنی🤩😍🤩😍
لیلی کیا
پاسخ
فدای تو عزیزم😍
❤️Maman juni❤️Maman juni
14 اسفند 98 5:33
اي جانم 🥰
لیلی کیا
پاسخ
😘❤️
مامانیمامانی
29 اسفند 98 8:47
آفرین👏👏👏👏
لیلی کیا
پاسخ
🌷