خاطرات شروع دنیات

اقدام😐

۹۷/۷/۲۶ احتمالا این دو سه روز زمان تخمک گذاریم باشه دوشبه برای اولین بار اقدام کردیم هیچکسم نمیدونه که تصمیم به اومدنت گرفتم امروز کیمیا زنگ زد گفت زنمو بارداری😐گفتم نه چطور مگه گفت خواب دیدم بارداری بعد بچت به دنیا اومد یه پسر بود خیلی هم کوچولو بود😐 نمیدونم یعنی خوابش درسته!یعنی باردارم!!!یعنی تو پسری!😐 چقد این پروسه عجیب غریبه 😐😑😞
26 مهر 1397

جواب آزمایش

۹۷/۷/۲۳ امروز جواب آزمایشمو گرفتم مشکلی نبود فقط یکم آهن و ویتامین دی کم بود که دکتر قرص داد البته cmv igmبالاتر از حالت نرمالش بود ولی چون cmv iggنرمال بود جای نگرانی نیست فقط دکتر  واسم تکراره آزمایشو نوشت دوباره آزمایش دادم دکتر گفت احتمال داره اشتباه آزمایشگاه باشه دکتر گفت مشکلی واسه اومدنت نیست فقط یه ماه یدوفولیک مصرف کنم میدونم تازه اول راهه ممکنه چندین ماه منتظر باشم واسه اومدنت از خدا هم میخام هر وقت که به صلاحه من و تو و مهرداد هست به جمع دو نفرمون اضافه شی به امید روزی که واست بنویسم که عشقه دلم خوش اومدی😘😋
23 مهر 1397

تولد آوا

۳باره عمه شدم ۹۷/۷/۷ به رها و طاهای عزیزم آوا کوچولو هم اضافه شد انقد این فرشته کوچولو هست که اصلا نتونستم بغلش کنم فقط ۲کیلو ۴۰۰گرمه خدا واسه منو خانوادم نگهش داره عشقه عمه دوستت دارم ...
22 مهر 1397

حال این روزام

سلام عزیزترینم❤ دلم میخاست بودی و باهات حرف می زدم رفتم دکتر تا آزمایشایی که لازم بودو انجام بدم خانمایه بارداریو دیدم که تو شرایط سختی بودن اما دیدن این سختیا ذره ای منو از تصمیمی که گرفتم منصرف نکرد هنوز جواب آزمایشارو به دکتر نشون ندادم که بدونم بدنم آمادگی پذیرفتن تورو داره یا نه میخام واست بنویسم از زندگی خودم کنار بابا مهرداد راضیم هر چند اوایل مشکلاتی داشتین که ۲سال درگیرش بودم ولی خدارو شکر حلش کردیم فقط با صحبت کردن،صحبتهایی که اگه خیلی قبلتر انجام میشد ۲سال درگیرش نمیشدیم یادت باشه عشقه دلم بزرگترین مشکلای زندگیتو با صحبت کردنو حرف زدن راجبش حل کن نه با جنجالو دعوا و تنش! الان همه چی حل شده همه چی آرومه یادت باشه همیشه به ف...
14 مهر 1397

قبل از تو

امروز ۳ام مهر تصمیم گرفتم قبل از اومدنت خاطراتتو بنویسم شاید بعدها که خودت بودی نوشتن خاطراتتو ادامه بدی من و بابا تصمیم گرفتیم که تورو داشته باشیم خیلی وقته بهت فک میکنم به همه ی نیازات همه خواسته هات همه توقعات از من از دنیا به این فک میکنم که میتونم مادر خوبی باشم!؟به این فک میکنم که بعد از به دنیا اومدنت چه اتفاقایی قرار بیفته!؟اینکه تو هر سنی و هر شرایطی چه نیازایی ممکنه واست پیش بیاد و اینکه من میتونم بهت کمک کنم ک مشکلاتو حل کنی؟اصلا میتونم دوست خوبی واست باشم یا نه!!! به این چیزا ک فک میکنم دلم شور میزنه همش به خودم میگم نکنه این همه علاقه و دوسداشتنم نسبت به تو بهت آسیب بزنه نکنه تاثیر عکس داشته باشه نکنه از داشتن مامانی مثل ...
3 مهر 1397
1